ميارخ(ميريخ- ميرِخِه): وليک پارسي؛ ميأرَخ نام ميوه اي به زبان گالشي_ديلمي ست که احتمالاً مسهل کنند و شکم رُو بوده است، در ايالت لاهيجان قديم که شامل رودسر و لنگرود و کوچان و کياشهر و حتي لشت نشا بوده کومار يا کُمار گفته مي شُد و مي شود، فقط در بخش هايي از شهر رودسر مارِخ گفته مي شود که تحتِ تاثيرِ زبانِ مردم اشکور که گالشي_ديلمي مي باشد، بوده است.
کون_دبوس: نام ميوه ي درختي ست که به پارسي آن را : ازگيل گويند، يک لغت گالشي_ديلمي ست، که در گيلان امروز دو حرف مياني آن يعني «دُ» و «ب» انداخته شده و کونوس گويند، در زبان طبري (=زبان مازندراني هاي کنوني) کندس و کنس گفته مي شود که ريخت هاي ديگر اين لغتِ اصيلِ گالشي_ديلمي مي باشد، گالشانِ ديلمي اين نام را براساس ويژگي اصلي اين ميوه که يبوست آوراست کون دبوس گذاشته اند.
ميالسک: زرشک- زرشک وحشي به زبان گالشي_ديلمي ميآلَسْک گفته مي شود.
توجه شود فلسفه نامگذاري سه لغتِ کون دُبوس و ميارخ و ميالسک به خاطر اثري بوده که ميوه بر روي انسان نهاده و پُشت اين لغاتِ نامبرده نگاهِ طبي هم وجود داشته، از نوع نامگذاري آنها، آشکار است که اين واژگان، کُهَن هستند.
واش: علف به زبان ديلمي و گيلکي واش گفته مي شود؛ در پهلوي پارتي هم واش(waَš) به معني علف است.
دارواش: بزبان ديلمي اسم غنم است (تحفه حکيم مؤمن، لغت نامه دهخدا) تاريخ ايران، عباس اقبال، چاپ خيام، ص182
ترش_واش(تُشْواش): علف تُرش، سبزي يا گياهِ تُرش، که با اين گياه يا سبزي، خُورِشتِ خُوشمزه اي درست مي کنند که در منطقه ي املش و اطراف آن به تُشْواش خُورُش يا تُرشِ واش خوروش معروف است.
سگواش: اصلاً سنگ واش بوده است که به معني سخت واش يا علف سفت مي باشد. در گيلکي و ديلمي و حتي در اشعارِ سبکِ آذربايجاني ترکيب سگجان يعني سخت جان، و سگسَر يعني سخت سر که «ن» انداخته شده است و در اصل سنگ جان و سنگ سر بوده است.
(با انداختن «ن» در لغتِ زنبيل، زَبيل مي شود که در گيل و ديلم زنبيل را زبيل مي نامند).
کرکرک(کرکرِه): زالزالک به زبانِ گالشي_ديلمي کرکره گفته مي شود.
بادان: در گالشي_ديلمي بادام «بادان» گفته مي شود که به نظر مي آيد بادان درست تر از بادام است.
پندوک (فندوک): فندق به ديلمي قديم پندوک يا فندوک گفته مي شود که در منطق? پيرکوه ديلمان رايج است.
توج (توئيج): ميوه ي بِهْ به زبانِ گالشي_ديلمي توج گفته مي شود.
بوروش: ميوه ي بور= تَمِشْک، وَلَش به گيلکي.
گل_بوروش: توت فرنگي جنگلي، تمشک خاکي = تمشک زميني به گالشي_ديلمي گل بوروش گفته مي شود، در ايالت لاهيجان قديم #چيم_پيل گفته مي شُد که امروزه در برخي نقاط شهر لاهيجان گفته مي شود.
هسي(هاسيب): به زبانِ گالشي_ديلمي سيب را هَسي گويند ولي در گيلکي سيب: سِب يا سئِب گفته مي شود. در پارسي باستان به نظر مي آيد اَسيب بوده که در گالشي_ديلمي بصورت هَسي(=اَسي) بازمانده است.
دقت گردد در گالشي_ديلمي و حتي در طبري: شکاف را اِشکاف ، سِپيد را اِسپي و ستاره را اِستاره و شکم را اِشکُم مي گفتند که امروزه با پديده ي شهر نشيني و پارسيليزِه شدن زبان هاي محلي، فرهنگ و زبانِ گالشي_ديلمي و طبري تحت الشعاء قرار گرفته است.
اشکول(شکول): سنجاب به زبان گالشي_ديلمي اشکول گفته مي شود، اين لغت از ديلمي وارد زبان انگليسي شده است چراکه جمعيت اصلي انگلستان انگِل وسَکْسُون(=فرزند سَکِه و انگِل) بودند و ريشه ي سَکِه ها اسکابُن و رستم آبادِ رودبارِ ديلمان بوده است، و اِشکَه ور(=اشکور) به معني سرزمين سَکِه هاست. در انگليسي سنجاب را Squirrel اسکورِل گويند که ريختِ ديگرِ اشکولِ گالشي_ديلمي ست.
دقت شود مناطقِ أمراش (=املش کنوني) و اِشکابَر(=اشکورکنوني)_ و آماردليک «=مارليک کنوني» و اِسکابُن و کل رُستم آباد و خورگام در رودبار امروزي از کهن ترين نقاط سکونتگاهي سرزمين ايران محسوب مي گردند.
امروزه املش و اشکور و رودبار تجزيه شده اند که املش دو قسمت اصلي آن يعني منطقه ي بُجارپَس (=شهراطاقور کنوني) و سُلوش به لنگرود واگذار شده و تيمجانِ املش (تميجان کنوني) جزء شهر رودسر شده و اشکور دو قسمت آن در استان مازندران و يک قسمت بزرگ آن در استان گيلان قرار دارد، قسمت بزرگِ اشکور جزء رحيم آبادِ شهرستانِ رودسر مي باشد و دو پاره ي ديگر آن در منطقه ي سردسير رامسر و تنکابن مي باشند، و رودبار که بزرگترين منطقه ي ناحيت ديلمان بوده به سه رودبارِ زيتون و رودبار زنجان و رودبار قزوين پاره شده است که در دوران گذشته يک واحدِ رودبار بوده که امروزه پاره اي از آن در استان قزوين و پاره اي ديگر در استان زنجان و پاره ي بزرگ تر آن در استان گيلان جاي دارد.
|